به نسبتي كه نيروها در منطقه عملياتي سابقه حضور بيشتري داشتند، نيروي تازه وارد و به اصطلاح صفر كيلومتر را نصيحت مي كردند و دلداري مي دادند.
و اگر نياز به تهور و بي باكي بود، طبيعتاً دست به تشجيعشان مي زدند. البته با اشاره و كنايه و لطيفه.
شب قبل از عمليات، وقتي براي حركت آماده مي شديم، يكي از برادران بسيجي جواني را پيدا كرده بود و داشت او را توجيه مي كرد:
هيچ نترسيها! ببين هر اتفاقي بيفتد، از اين سه حالت خارج نيست:
-اگر شهيد بشوي مستقيم پيش خدا ميروي،
-اگر اسير بشوي به زيارت امام حسين(ع) ميروي، و ديگر اينقدر در محرم و عاشورا مجبور نيستي به سينهات بزني،
-اگر هم زخمي بشوي ، كه نور علي نور است. آغوش مامان جان در انتظار توست، ديگر چه ميخواهي؟
برگرفته از وبلاگ دیار حبیب